گیله مرد در مسیر جنوب!

118

بهمن گیله مرد، مسیر جنوب ( از رشت تا قشم )

گیله مرد در مسیر جنوب!

 

گیله مرد در مسیر جنوب! – بهمن گیله مرد

وقتی که سفر جنوبم را شروع کردم، هیچ وقت فکرش را هم نمی‌کردم قبل از رسیدن به جنوب پایم به یکی از باشکوه‌ترین بناهای تاریخی باز شود، که حتی اسم‌ش هم تا آن روز به گوشم نخورده بود.

از رشت حرکت کردیم، با خودم گفتم برای اقامت ، نزدیک یزد که شدیم جایی برای استراحت پیدا می‌کنیم. همان نزدیکی بودیم که استوری گذاشتم بچه ها، برای اقامت کجا را پیشنهاد می‌دهید؟ هرکسی جایی را معرفی کرد. تا اینکه یکی از گزینه‌‌ها خیلی جدی‌تر شد. آدرس را پرسیدم. خبری از یزد نبود! روستای فهرج. اقامتگاه کدخدا

راستش را بخواهید تا اون موقع حتی اسمش را هم نشنیده بودم. اما وقتی سبا گفت یکی از قدیمی‌ترین مسجدهای خشت و گل ایران آنجاست، بی معطلی آدرس را گرفتم و راهی روستای فهرج شدیم. شب بود و رنگ زرد و آفتابی تیر چراغ برق‌ها روی دیوار‌های خشت و گل روستا، تصویر افسونگری به بافت قدیمی روستا داده بود. شب خیلی سردی بود، آن‌قدر که حتی حوض کوچیک داخل اقامتگاه به قطر یک متر کاملاً یخ زده بود. آنجا بود که تازه فهمیدم قدیمی‌ها وقتی میگفتند تا حالا یخ حوض شکستی؟ صحبت از چه می کنند.

آن شب با شوق دیدن مسجد شبستانی نشستیم پای آتشی که محمد؛ مدیر اقامتگاه، وسط حیاط بخاطرما برپا کرده بود و تا نیمه‌های شب از قصه‌های مسجد و روستا و لشگرکشی اعراب برای ما گفت. از اینکه دین مردم اینجا زرتشت بوده و قدمت این روستا به ۵ هزار سال پیش برمی‌گردد و …  صبح که شد به بهانه دیر شدن ادامه مسیر با عجله رفتم سمت مسجد. بنایی با عمر ۱۴۰۰ سال!

مسجد جامع فهرج؛ ۱۴۰۰ سال پیش این بنا با خشت و گل ساخته شد. این مسجد در نیمه اول سده اول هجری وقتی که اعراب برای کشور‌گشایی به این منطقه عازم شدند، مردم روستا که پیرو دین زرتشت بودند به خاطر پرهیز از جنگ این مسجد را با دست‌های خودشان در ‌چند روز  ساختند.

جدا از قدمت قابل توجه این بنای خشت و گل، معماری آن است که مورد توجه زیادی قرار گرفته. به گفته استاد »محمد‌کریم پیرنیا»؛ پدر معماری ایران، طراحی و معماری این بنا با طراحی و معماری یکی از طبقات تخت جمشید، به‌نام خزانه، مو نمیزند. وجود حوض وسط این مسجد‌،  سرستون‌های چوبی و یک سری دیگر از المان‌های معماری، دلیل بر این مدعا است.  از نکته‌های قابل توجه دیگر این مسجد، وجود المان‌های میترائیسم، روی دیواره‌ها است. (مثل نقشه هفت پر خورشید.) اما مهم‌ترین دلیلی که عنوان می‌شود، این بنا از همان ابتدا به عنوان مسجد ساخته شده، وجود شبستان‌هایی است که به سمت قبله ساخته شده‌اند.

من در جاده به سمت قشم، همان‌طور که پیچ‌های جاده مرا با خودش به هر طرفی که می‌خواست می‌برد، به این فکر می‌کردم که ما کجای این قصه هستیم؟ سهم ما چیست؟ چه‌کار باید بکنیم؟

سفر عجیب جنوب من، از اینجا بود که آغاز شد. تقریبا ساعت ۷ بود که رسیدیم بندرعباس، خسرو به نفس‌های آخر افتاده بود که اولین پمپ بنزین ممکن نگه داشتم. وقتی پیاده شدم سوز و سرمایی که به صورتم می‌خورد را باور نمی‌کردم! آنجا بندرعباس بود و من از سرمای هوا یخ می‌زدم! این عجیب ترین چیزی بود که می‌شد تخیل کرد! بندر عباس برای من، یادآور گرما و شرجی همیشگی بود. اما آن شب انگار بندر هم سردش شده بود. البته روزها بعد فهمیدم آن شب، بندرعباس سردترین شب خودش را در  ۵۰ سال گذشته ثجربه کرده بود. خلاصه که بعد بنزین زدن حرکتمان  را به سمت بندر پل (بندر پهل) ادامه دادیم، بندر پهل در فاصله حدودا ۶۵ کیلومتری غرب بندرعباس قرار دارد و دلیل معروفیت‌ش این است که میتوانی با قایق‌های باری که آنجا مستقر هستند، با پرداخت مقدار پول به همراه ماشین‌ت وارد جزیره قشم شوی. بعد از حدود یک ساعت ونیم رانندگی وقتی رسیدیم به بندر پهل، صف زیادی از ماشین‌ها را دیدیم که برای رفتن به قشم، پشت هم ایستاده بودند. چون آخر هفته بود حجم آدم‌هایی که قصد رفتن به جزیره را داشتند بیشتر از حد معمول بود و وجود آدم‌های عجولی که نوبت را رعایت نمیکردند و باعث ترافیک بیشتر میشدند هم مزید بر علت بود که هم بیشتر از انتظار معطلی داشته باشیم.

بالاخره چیزی در حدود دو ساعت انتقال ما به جزیره قشم و خروجمان از آخرین گیت بندر لافت طول کشید. اما جالب‌ترین قسمت ماجرا اینجا بود که آن‌قدر این انتقال جذاب و پر هیجان بود که باورمان نمی‌شد همه این اتفاق‌ها فقط دو ساعت زمان برده باشد. به هرحال وقتی که به خود آمدیم که در جزیره قشم بودیم و احساس رسیدن به اولین مقصد، خوشحالی جالب و زیر‌پوستی برایم داشت که توضیح دادنی نیست، تنها باید چشیدو تجربه کرد. ما دیگر در جزیره بودیم. اما مسئله این بود که ما جای خواب نداشتیم! چون اصلا به این‌که شب قرار است کجا بمانیم، فکر نکرده بودم. دلیل این اتفاق بی‌برنامه بودن نبود،من معتقد هستم که  وقتی از قبل انتخاب نمی‌کنی کی قرار است به کجا برسی و دقیقا کجا اتراق کنی، انگار خودت را محدود به چیزی یا مکانی نکرده باشی، شناور بودن یا همان حس رهایی به‌خصوصی دراد و به تو اجازه می‌دهد هر جایی ممکن است، باشی. بستگی به این دارد آن لحظه چه اتفاقی برایت می‌افتد. حالا برای این‌که بدانید دقیقا ما ساعت ۱۰ شب درکدام موقعیت دنبال جای خواب می‌گشتیم بهتر است توضیح کوتاهی از جزیره قشم به شما بدهم.

جزیره قشم با طول ۱۳۵ کیلومتر و عرض ۴۰ کیلومتر بزرگ‌ترین جزیره ایران است. خود شهر قشم بزرگ‌ترین بخش شهری  جزیره محسوب می‌شود و نزدیک‌ترین فاصله را به شهر بندر‌عباس از لحاظ دریایی نسبت به بقیه مناطق این جزیره دارد. این نزدیکی باعث رشد و ورود امکانات شده، اما جالب است بدانید تقریبا همه جاذبه‌های دیدنی این جزیره، با شهر قشم فاصله دارد و همگی آنها در غرب جزیره قرار دارند، مثل تنگه چاهکوه، دره ستارگان، غار‌نمکی، جنگل حرا و … بخاطر همین تصمیم گرفتیم اسکانمان را همین سمت جزیره، دور از شهر قشم داشته باشیم که بالاخره توانستیم با چندتا تماس، یکی از اقامتگاه‌های خوب آن منطقه را رزرو کنیم و شب رو به صبح برسانیم. صبح که شد نمی‌دانستم چه چیزی در انتظار ما است.

 

اینستاگرام ماهنامه

 

 

گیله مرد در مسیر جنوب!

گیله مرد در مسیر جنوب!

گیله مرد در مسیر جنوب!

گیله مرد در مسیر جنوب!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.