بررسی نقش ایرانیان خارج از کشور در توسعه گردشگری سلامت

مرتضی ماسوله؛ رئیس بنیاد ملی توسعه پایدار گردشگری

10

 

بررسی نقش ایرانیان خارج از کشور در توسعه گردشگری سلامت

توسعه گردشگری سلامت

مرتضی ماسوله؛ رئیس بنیاد ملی
توسعه پایدار گردشگری

بررسی نقش ایرانیان خارج از کشور در توسعه گردشگری سلامت

 

توسعه گردشگری سلامت

مرتضی ماسوله؛ رئیس بنیاد ملی
توسعه پایدار گردشگری

 

ما در طی سال‌ها، فعالیت هدف‌مندی را در زمینه توسعه گردشگری، پیگیری کردیم که متاسفانه در دولت جناب احمدی نژاد، هرچه ما رشته کرده بودیم، پنبه شد. در دولت جناب روحانی نیز آنچه باید راجع به این موضوع انجام می‌شد، نشد و حالا منتظریم که ببینیم من بعد چه خواهد شد؟

ما همیشه شاهد این چنین مصیبت‌هایی بوده‌ایم؛ اینکه افرادی می‌آیند و جایگزین افراد پیشین می‌شوند، جا به جا می‌شوند بدون آنکه هیچ اطلاعی از روند پیش از خود داشته باشند و گوش شنوایی نیز به تجربیات افرادی که دست‌اندر کار بودند، ندارند. همیشه چرخ در حال اختراع بوده است. ما در خیلی از مسائل فرهنگی، 43 سال است که مشغول اختراع چرخ هستیم. هر کسی می‌آید یک چرخ نو اختراع می‌کند.

شکست ما نیز در این است که همیشه هر کسی وارد می‌شود و گمان می‌کند یک مخترع جدید و ناجی جدید است که می‌خواهد گردشگری را نجات دهد. اما آنچه شخصا در این سال‌ها دیده‌ام جز تخریب گردشگری، چیز دیگری نبوده است. تنها توسعه این بوده که استفاده واژه گردشگری، در کشور توسعه یافته است. زمانی بود که ما حتی نمی‌توانستیم کلمه گردشگری را در مجامع عمومی به کار ببریم و به سختی می‌شد موضوع گردشگری و توسعه گردشگری را مطرح کرد. صحبت از آن حتی می‌توانست مسائلی برای ما پیش بیاورد.

اما تا امروز رشدی که در این حوزه داشتیم، این است که اصطلاح گردشگری فراون شده است! هرکسی نیز مدعی توسعه گردشگری است. هیچ یک این آقایان که درسیستم دولتی شاهد آمدنشان بودیم، کاری از پیش نبردند. ما در طی این سال‌ها در کمیت رشد کردیم اما از نظر کیفی رشد چندانی_ حداقل رشد موازی و همتراز رشد کمی خود_ نداشتیم.

بالارفتن شما گردشگران را، نمی‌توانیم حاصل تلاش سفارتخانه‌ها، تبلیغات خوب، وزارتخانه‌ها و … بدانیم. خیر! حجمه سفر نقش داشته است. همانطور که جمعیت گردشگری 400 میلیون بوده و امروزه این جمعیت گردشگری جهانی به 1میلیارد و 300 میلیون نفر رسیده است. این یک جهش جهانی است.

اگر گمان می‌کنید که دست‌اندر‌کاران نقشی داشته‌اند، من نقشی نمی‌بینم. نقش یعنی تحول آفریدن! مهندسی مجدد کردن! بسیج دستگاه‌های دولتی برای این منظور لازم است. یک هدف مشترک داشتن لازم است. نه که هرکسی ساز خود را بزند و هر کسی سیاست خودش را بیاورد و مردم سرگردان شوند.

دست‌اندرکاران در این شرایط متناقض و قوانینی که یکدیگر را نقض می‌کنند مستاصل می‌شوند. قوانین باید یکدیگر را تکمیل کنند. باید افرادی را بیاوریم که ادامه دهنده یک راه باز شده و آسفالت شده باشند و راه جدیدی برای خود افتتاح نکنند. تا زمانی‌که این مکانیزم و مهندسی سلیقه‌ای وجود دارد، ما هیچ وقت رنگ توسعه گردشگری را نخواهیم دید. پدیده‌ای تحت عنوان رشد، در ایران وجود دارد که ما شاهد یک رشد لاکپشتی و آرام هستیم. اما توسعه، پدیده‌ای است فرابخشی! این پدیده در ایران، هنوز در حوزه‌های مختلف، جا نیافتاده است و تا زمانی‌که به این پدیده، اعتقاد نداشته باشیم و مفهوم و معنایش را ندانیم، نفهمیم توسعه گردشگری یعنی چه؟ هیچ وقت، هیچ‌کسی نمی‌تواند در گردشگری اثربخشی یا اثر‌گذاری داشته باشد. شخصا ندیده‌ام. کاش دوستان دیده باشند و ما هم شاهد توسعه گردشگری شویم.

چون گردشگری، ابزاری برای فقرزدایی، اشتغال‌زایی، درآمد‌سازی و از همه مهم‌تر، معرفی تمدن و فرهنگ ما است. یکی از موضوعاتی که نتوانسته‌ایم موفق شویم، این بوده است. در صورتی که بزرگت‌رین ابزاری که می‌توانسته کمک کند به جذب ایرانیان خارج از کشور همین موضوع گردشگری است.

من طرحی را 21 سال پیش به رئیس‌جمهور وقت ارائه دادم که ایران‌گردی، ابزاری برای جذب ایرانیان مقیم خارج از کشور است. هدف من نه این بود که جذب سرمایه‌گذار کن،م نه قصد داشتم بیایند در ایران کار کنند. هدفم جذب افراد بود. امروزه هدف گردشگری، در قلب‌ها رفتن است، نه در مغزها! هرگز روی این مسئله کار نشد. این موضوع بسیار مهم بود.

من 5 فرق بین ایرانیان خارج از کشور و ترک‌های خارج از کشور دیدم. اولین فرقی که به لحاظ فرهنگی میان ما و ترک‌ها وجود دارد، این است که ترک‌ها، ازدواج با خارجی را کار زشتی می‌دانند. من حتی شاهد بودم، برخی از دوستان ما که با فرد خارجی ازدواج کرده بودند، همشهریان‌شان، ارتباط‌شان را با آنها قطع کردند. اما برای یک ایرانی ازدواج با یک خارجی، یک افتخار بود.

نکته دوم این بود، ترک‌ها به اندازه امورات روزمره‌شان پولی که لازم بود را خرج می‌کردند و بقیه را به کشور خودشان، برای خانواده‌هایشان می‌فرستادند یا در کشور خودشان سرمایه‌گذاری می‌کردند. ایرانی‌ها بیشتر از ایران پول می‌آوردند که خرج کنند.

سومین فرق‌مان این بود که حتی اگر یک ترک، سیاسی و زجر کشیده بود و به فرانسه و آلمان پناهنده شده و مخالف حکومت خود بود، سعی می‌کرد تکنولوژی جدیدی که می‌دید را با سرمایه اندکی که داشت، به نحوی به کشورش انتقال دهد. در بین ایرانیان این حرکت خیلی محدود‌تر بود. در میان ترک‌ها این فراگیر بود.

نکته چهارم این بود که به محض آنکه ترک‌ها در شهری تعدادشان زیاد می‌شد، تجمع ایجاد می‌کردند. محلی را برای محفل خود انتخاب می‌کردند تا در روزهای خاصی، دور هم جمع شوند. تجمع خودشان را داشتند. ایرانیان در خارج از کشور از هم فاصله می‌گرفتند.

نکته پنجمی که وجود داشت این بود که ترک پناهنده سیاسی ضد حکومت خودش را می‌دیدم که در محفل کوچکی که با افراد خارجی داشتند، آنها را تشویق می‌کرد، بروند کشورش را ببینند. گاهی حتی به طریقی بروشورها و کارت پستال‌هایی را تهیه می‌کرد که دوستان خارجی‌اش کشورش را ببینند. من شخصا بارها در برخی نشست‌ها دیدم که ایرانی حاضر در جمع، به خارجی‌ها می‌گفت به ایران نروید!

اگر فقط همین نکات ظریف را در کشور همسایه خود بررسی کنیم و از آنها بیاموزیم که چگونه اتباع ترک در خارج از کشور برای کشورشان حرکتی میهن پرستانه انجام می‌دهند. می‌تواند بسیار آموزنده باشد.

اکنون می‌پرسم؛ آیا ایرانیان خارج از کشور، می‌توانند ظرفیتی را ایجاد کنند که نجات‌بخش گردشگری سلامت ایران باشد؟ پاسخ من قطعا به این سئوال، مثبت است. اما برای جذب آنها باید برنامه‌ریزی درست صورت بگیرد. اتفاقا آنان نیرویی کارآمد و متعهد هستند. دقیقا نقطه مقابل ارگان‌ها و سازمان‌های دولتی که برای پشتیبانی از گردشگری همیشه جایی از کارشان می‌لنگد. ما در صنعت گردشگری مشکل بودجه نداریم. ما مشکل مهندسی بودجه داریم. از بالاترین فرد؛ در راس، تا پایین‌ترین فرد باید مهندسی بودجه بدانند. ما هنوز یک متخصص در سیستم نداریم که قدرت و نفوذ یک پوستر تبلیغاتی، کتاب و بروشور را بداند و بشناسد.

در حوزه تبلیغات فرق کیفیت چاپ را در تاثیرگذاری بر مخاطب نمی‌دانند. وقتی حتی مسئولان ما قادر نیستند برای یک رویداد کوچک چند پوستر در اختیار تیم مجری بگذارند، انتظار دارید ایرانیان خارج از کشور را جذب کنند؟ اقوام خودشان را نمی‌توانند جذب کنند. سفارت ما در سوئیس، برای یک جلسه فرهنگی نتوانست، یک چهارم ظرفیت سالن را پر کند. اما در شهر دیگری که اصلا ایران در آنجا سفارت نداشت، یک پیرمرد تلفن‌ شخصی‌اش را برداشت و به دوستان سوئیسی‌اش زنگ زد. چنان جمعیتی را به سالن کشاند که ما مجبور شدیم از طبقات دیگر سالن صندلی بیاوریم. عرض بنده این است، از نیروها درست استفاده نمی‌شود. افراد توانمند به حاشیه رانده می‌شوند.

از سفیر و دیپلماتی که به زبان کشوری که در آنجا حضور دارد، مسلط نیست و حتی نمی‌تواند در کافه آنجا برای خودش یک فنجان چای سفارش بدهد، چه انتظاری می شود داشت؟ وقتی عید به عید در سال نو، از هموطنان‌ش دعوت نکند که یک چای با آنها بنوشد. از پزشکان و افراد سرشناس و صاحب نفوذ هم وطن خود در کشور خارجی دعوت نکند که تجارب خود را به هموطنان‌شان در ایران انتقال دهند، چگونه می‌خواهند تاثیرگذار باشند؟ ‌این سفیران افرادی هستند که با ایرانیان مقیم در خارج از کشورگاها با بی‌احترامی برخورد کرده‌اند. شرایط کنونی ما این است. استراتژی دولت چیست؟ باید هوشمندانه از نیروهایی که در اقصی نقاط جهان داریم بهره ببریم. این ظرفیت راه‌گشا خواهد بود. جای کار دارد اما می‌تواند تاثیری بسیار محسوس بر توسعه گردشگری سلامت ایران داشته باشد.

 

ما را در لینکدین دنبال کنید : لطفا کلیک کنید.

دانلود مجله سفرنویسان : لطفا کلیک کنید. 

 

توسعه گردشگری سلامت

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.